مشارکت اجتماعی
مسئله مشارکت اجتماعی به معنای وسیع کلمه دربرگیرنده انواع واکنشهای فردی و گروهی به منظور دخالت در تعیین سرنوشت خود، جامعه و تأثیرگذاری بر فرآیندهای تصمیم گیری درباره امور عمومی است. در واقع در منابع جدید مربوط به توسعه اقتصادی و سیاسی میزان و سطح مشارکت در انواع گروهها و برنامه های اجتماعی، بویژه انجمنهای داوطلبانه و سازمانهای غیردولتی به عنوان یکی از شاخصهای مهم توسعه در نظر گرفته می شود. اهمیت این انجمنها و نهادهای غیرسیاسی از آن جهت است که به طور بالقوه میتوانند مجراهایی برای آموزش مشارکت در تعیین سرنوشت خود و مشارکت در بحث و تصمیم گیری جمعی محسوب شوند که از طریق آن علائق جمعی و در سطحی گسترده تر، علائقِ ملّی شکل میگیرد. رشد ناکافی تشکلها و نهادهای اجتماعیِ خُرد، داوطلبانه و غیرسیاسی موجب تأخیر در شکل گیری مفهوم «شهروند فعال» و به دنبال آن «علائق ملّی» و هویت اجتماعی مبتنی بر علائق عمومی میشود. این امر در جوامع کنونی جهان سوم از اهمیت والایی برخوردار است؛ چرا که این جوامع هم اکنون در معرض فشارهای چندجانبه در روند «جهانی شدن» و رشد علائق خاص گرایانه منطقه ای قرار دارند(پرتویی، ۱۳۷۸: ۹-۸).
دیدگاه کلی مولفه های تأثیرگذار بر میزان مشارکت اجتماعی تحت تاثیر دو عامل است:
- دیدگاه روانشناختی مشارکت: از این دیدگاه، بر عواملی چون انگیزه و ویژگیهای شخصیتی به عنوان عوامل تعیین کننده نگرش، رویکردها و جهت گیریهای فردی در میزان شرکت او در فعالیتهای اجتماعی تأکید می شود. اعتماد به نفس، خلاقیت، احساس تعلق خاطر فرد به جامعه، استعدادهای فردی از جمله این عوامل روانشناختی هستند. در واقع انگیزه هایی مثل انگیزه پیشرفت، انگیزه مذهبی، انگیزه شایستگی و انگیزه قدرت و تلاش می تواند فرد را به مشارکت هرچه بیشتر ترغیب نماید.
- دیدگاه جامعه شناختی: از این دیدگاه بر فرآیندها و رویه های اجتماعی _ اقتصادی، نهادهای خانوادگی، منزلت نظام تعلیم و تربیت و … تأکید میشود و در واقع فراگردهای اجتماعی و بیرونی تعیین کننده میزان مشارکت افراد هستند. طرفداران این دیدگاه فرآیندهای ساختاری و گسترده دامنه اجتماعی از جمله شهرنشینی، گسترش وسایل ارتباط جمعی، ساخت قدرت حاکم، پویایی های گروهی و سطح منزلت اجتماعی را بر میزان مشارکت موثر میدانند.
مشارکت و حقوق شهروندی
شهروند مُدرن در قبال حقوق شهروندی، می بایست تعهداتی را نیز تقبّل کند زیرا شهروندی مفهومی گسترده تر از شهرنشینی دارد و شهروندان منفعل را فاقد شخصیت مدنی میدانیم. بنای مشارکت که در روند مدنیت جامعه مطرح است، دارای زیرپایه حق و تکلیف است. مشارکت نقشی اساسی و تعیین کننده در هویت یابی فرد (در ارتباط با جمع) بازی می کند. مشارکت مبنایی برای تبدیل فرد به شهروند است.
فصل سوم قانون اساسی از حقوق ملت نام برده است و اصل دیگری از قانون اساسی که به مسائلی چون تشکیل شوراها (فصل هفتم) حق حاکمیت ملت (فصل پنجم) انتخابات (فصل ششم) و برخی از مسائل دیگر می پردازد که تمام این فصول مبتنی بر مشارکت مردم است و در واقع با نگاهی به قانون اساسی ایران معلوم می شود که حق مشارکت از اهم مصادیق حقوق شهروندی در قانون اساسی ایران بوده است.
از آنجا که در جامعه شهری جهان سوم، بویژه بخش توسعه نیافته آن، فرهنگ مشارکتی شهری هنجارهای فرهنگی شهری مربوط به مشارکت هنوز به طور شایسته شکل نگرفته است، نقش الگوی سازمانی مشارکت شهری رسمی و سازمان یافته اهمیت بیشتری دارد.
الگوی خودجوش مشارکت به عنوان سیستم موثر مسئولیت پذیری و مشارکت شهروندی در مقابل الگوی سازماندهی شده مشارکت، مانند شوراهای شهر یا محله می توان در راستای فرهنگسازی برای مشارکت خودجوش و مردمی تلاش کرد. مشارکت مردمی در اداره امور شهری باعث بهبود کارایی، تخصیص هزینه به سوی اولویتهای اجتماعی و پروژه های زیربنایی می گردد. مشارکت مردمی که نوعی تمرکززدایی در اداره امور می باشد باعث افزایش توسعه انسانی و عامل برابری و تحقق عدالت اجتماعی _ سیاسی می گردد (حکمت نیا و موسوی،۱۳۸۳: ۱۳۴).
منابع:
پرتوی، لطیف (۱۳۷۸). بررسی و تحلیل عوامل موثر بر میزان مشارکت اجتماعی زنان. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تهران.
حکمت نیا، حسن؛ موسوی، میرنجف (۱۳۸۳). تحلیل تاریخی از مشارکت شهروندان در اداره امور شهرهای ایران. فصلنامه تحقیقات جغرافیایی. شماره ۸۰.
نویسنده: مژگان شیرنژاد؛ دانشجوی رشته مددکاری اجتماعی
مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران